شما چطور؟؟؟؟؟!!!!!!!!شایدکمی به هم رحم کنیم.
--------------------------------------------------------------
جهت ارتباط
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
عبادت، اطاعت و پذیرفتن دستورات که است در دنیای افراد معتقد به پروردگار تنها خداوند است که شایسته چنین اطاعت بی قید و شرط است. اما همین عبادت بی قید و شرط باید شرایطی داشته باشد تا صرفا برای ذات پروردگار بوده و از روی ترس و یا دریافت پاداش نباشد. اما چطور ممکن است؟
با جمع آوری اطلاعاتی پیرامون معنا و مفهوم عبادت , انواع آن به این سوال پاسخ میدهد، پس با ما همراه باشید.
عبادت به معنای اطاعت و پیروی خاضعانه، حالتی در وجود انسان است که خود را در اختیار حقیقتی که او را آفریده، میبیند. هدف از خلقت جهان، یاد و ذکر خدا و نیاز انسان به خدا را فلسفه و چرایی عبادت نامیدهاند.
عبادت را به اجباری و اختیاری تقسیم کردهاند. در قرآن و روایات آثاری مانند آمرزش گناهان، آرامش و سرور انسان، افزایش رزق و روزی، امامت، تقرب الهی و استواری در دین برای آن، ذکر شده است.
همچنین خلوص، اعتدال، صبر، علم، خشوع و طهارت را از آداب و شرایط عبادت دانستهاند. عبادت منحصر در مناسک عبادی نیست. دعا، تفکر و کسب روزی حلال را از مصادیق آن برشمردهاند.
در آیات و روایات تفاخر، تکبر، جهل، دنیاگرایی و حرامخواری از موانع عبادت محسوب شده است.
کتاب مقدس عبادت را به عنوان میثاقی با بنیاسرائیل مطرح کرده است.
عبادت را به پرستش، اطاعت و پیروی خاضعانه و خاشعانه و در مواردی به نهایت خضوع و فروتنی معنا کردهاند.
عبادت به این معنا حالتی در وجود انسان است که خود را نیازمند و در اختیار حقیقتی که او را آفریده است، ببیند.
علامه طباطبایی حقیقت عبادت را این میداند که بنده، خود را در مقام ذلت و عبودیت قرار داده و از هر چیز دیگر بریده، به یاد پروردگار خود باشد و او را ذکر گوید.
میل به خدمت و تقدیس موجودی برتر که مستحق این خدمت و تقدیس باشد نیز به عنوان حقیقت عبادت بیان شده است.
عبادت در اصطلاح قرآنی معنایی عام دارد و بسیاری از رفتارهای انسان را اگرچه پیروی از شیطان و هوای نفس باشد، در برمیگیرد. بر اساس آیات قرآن مفهوم عبادت شامل عبادت دیگر انسانها، عبادت هوای نفس، عبادت شیطان، عبادت بتها و عبادت خداوند میشود.
مفهوم عبادت در علم فقه بر خلاف کاربرد عام قرآنی آن، فقط بر اعمال و مناسکی که به شرط قصد قربت انجام شود، اطلاق میشود و از آنها به احکام تعبدیه نام برده میشود. مفهوم عبادت در عرف مردم در ضمن بعضی از مصادیق آن مانند نماز، روزه، حج، دعا و تسبیح شناخته میشود که از معنای قرآنی و فقهی آن محدودتر است.
برای چرایی عبادت خداوند چند علت ذکر شده است. هدف خلقت جهان، یاد و ذکر خدا و نیاز انسان به خدا از جمله دلائل عبادت قرار داده شده است.
عبودیت و بندگی خدا هدف اصلی از خلقت جهان قرار داده شده است. بر اساس برخی از آیات قرآن، خداوند جن و انس را برای عبادت خلق کرده است؛ و به همین دلیل زمانی که انسان از این هدف منحرف میشود، خداوند پیامبرانی را مبعوث میکند تا انسان را از تحت عبادت طاغوت نجات داده به هدف اصلی خلقت خود باز گرداند.
عبودیت و پرستش خداوند چیزی است که در فطرت انسان قرار داده شده و با سرشت او عجین شده است؛ ولی گاه از مسیر صحیح خود خارج شده و باعث پرستش موجوداتی از قبیل: بت و انسانهای دیگر میشود. امام علی (ع) در این باره هدف بعثت پیامبر اسلام (ص) را خارج کردن بندگان خدا از عبادت بتها به سوی عبادت خداوند میداند.
به یاد خدا بودن و ذکر او را گفتن یکی از اهداف عبادت ذکر شده است. در آیه ۱۴ سوره طه خداوند خطاب به موسی (ع) ضمن معرفی خود به عنوان خدایی یکتا و تأکید بر وحدانیت خود، از موسی (ع) میخواهد که خدا را عبادت کند و نماز را برپا دارد تا یاد و ذکر خدا همیشه با او همراه باشد. مفسرین کلمه «فاعبدنی» در آیه را رکن عمل (فروع دین) که رکن دوم ایمان است، میدانند.
عبادت را به دو نوع تسخیری و اختیاری تقسیم کردهاند.
عبادت غیر اختیاری به نوعی از عبادت گفته میشود که عابد هیچگونه اختیار و آزادی انتخاب ندارد و فقط فرمانپذیر است. عبادت تسخیری توسط همه موجودات هستی غیر از موجوداتی که دارای اراده هستند، انجام میشود. آیاتی از قرآن نیز بر این نوع از عبادت اشاره کرده است. علامه طباطبایی این نوع از عبادت را عبادت عامه نامیده است.
عبادت اختیاری نوعی از عبادت است که مکلفانِ دارای اراده مانند جن و انسان طبق اختیار و انتخاب خود، اعمال عبادی را انجام میدهند. این نوع عبادت را عبادت خاصه نیز نامیدهاند؛ و در آیاتی نیز به این نوع از عبادت اشاره شده است.
تقسیم دیگری نیز برای عبادت با استناد به سخن و مناجاتی از امام علی (ع) از سوی برخی ارائه شده است. بر این اساس عبادت را به عبادت بردگان، عبادت تاجران و عبادت آزادگان تقسیم کردهاند. زمانی که خداوند به خاطر رغبت به بهشت و دریافت پاداش بندگی شود، این عبادت تجار است و هنگامی که خدا از ترس عذاب بندگی شود، این عبادت بردگان است؛ ولی گروهی که خدا را شایسته پرستش دانسته و به دلیل شکر و سپاس از خدا، او را بندگی کنند به این عبادت، عبادت آزادگان گویند که برترین عبادتهاست.
برای عبادت آثار زیادی در قرآن و روایات ذکر شده است. آمرزش گناهان، آرامش و سرور، افزایش رزق و روزی، استواری دین، امامت، تقرب الهی، تقوای الهی، جلب رحمت و رضایت الهی، شکر خدا، عزت، قدرت، مصونیت از گناه، هدایت الهی، همنشینی با ابرار و نیکان و یقین از آثاری است که برای عبادت ذکر شده است.
«امیر مؤمنان علیه السّلام فرمود: گروهی در عبادت، به انگیزه دستیابی به منافع اخروی و بهشت، خدا را میپرستند که این رقم عبادت، عبادت تجار و بازرگانان است که هدف، سودجوئی است. گروهی دیگر به انگیزه ترس از عذاب و جهنم، خدا را عبادت میکنند؛ این هم عبادت بردگان است. گروهی هم به انگیزه شکر و سپاس از نعمتهای فراوان خداوندی، عبادت خود را انجام میدهند و این عبادت آزاد مردان است.
بر اساس فرمایش علی بن ابی طالب علیه السّلام سه هدف و انگیزه در عبادت خداوند وجود دارد.
اگر یک وعده مهمان کسی باشید، یا پزشکی، بیمار شما را از مرگ نجات دهد، تا آخر عمر خود را مدیون میزبان و پزشک، دانسته و هر وقت ایشان را ببینید؛ کرنش کرده و تشکر مینمایید. بندگان، در تمام لحظات بر سر سفره خداوند نشسته اند. هر چه دارند از خداست. وجود، سرمایه، امنیت، سلامتی، خوراک، پوشاک و ... همه را خداوند ارزانی کرده است. آیا تشکر از چنین شخصیت کریمی، لازم و واجب نیست. کریمی که هر چه عنایت کرده، بی منّت است. پزشک از شما توقع پول دارد، میزبان بشری، معمولا انتظار جبران دارد. ولی خداوند تمام نعمتها را به انسان داده و توقع جبران ندارد. حال عقل بشر دستور به تشکر از چنین خدایی نمیدهد؟
شما به هر انگیزهای که تشکر کنید؛ میشود عبادت. چون بشر در تشکر از انسانها نیازی به آموزش ندارد؛ ولی در تشکر از خدا نمیداند که چگونه تشکر کند که لایق ایشان باشد، نیاز به آموزش دارد. به همین دلیل خداوند انبیا را فرستاده تا راه هدایت بشر و نحوه پرستش خدا را به آنها آموزش دهند. پس هدف از عبادت، برطرف کردن نیازمندیهای خداوند نیست؛ چرا که او وجودی نامحدود، نامتناهی و پیراسته از هر گونه نقص و نیاز و غنی مطلق است. پس احتیاجی به پرستش ما ندارد. در قرآن کریم آمده است: «اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید؛ خدا بی نیاز و درخور ستایش است» (ابراهیم، ۸) «زیرا هر که خدا را سپاس گوید به سود خود سپاس گفته، و هر که ناسپاسی کند، خدا بی نیاز و ستودنی است» (لقمان، ۱۲)
هدف از پرستش، تکامل خود ماست و عبادت، وسیله تکامل و سعادت ما محسوب میشود. عبادت غذای روح و طعام، مایه قوام جسم است؛ لذا خداوند در آیات متعددی از باب لطف و رحمتش، دستور عبادت به انسان را داده است. «این است پروردگار شما! هیچ معبودی جز او نیست. آفریدگار همه چیز است، او را بپرستید و او نگهبان و مدبر همه موجودات است» (انعام، ۱۰۲) در برخی دیگر از آیات به این موضوع اشاره شده است: رعد، ۳۶؛ یس، ۲۲؛ زمر، ۱۱؛ اسرأ، ۲۴؛ آل عمران ۶۴ و...
خداوندی که خالق تمام جهان و حتی بشر است؛ نیازی به بشر و عبادتش ندارد. زیرا بشر عبادت کند یا نکند، خدا هست و دنیا و تمام مخلوقاتش موجودند. ولی اگر بشر عبادت کرد -نه فقط نماز و روزه، زیرا تمام افعال ما که بر اساس اطاعت از خدا باشد، عبادت است.
اگر عبادت ما برای دریافت مزد (بهشت) و ترس از جهنم نباشد؛ میشود عبادت برای خدا. سعی کنیم در انجام عبادت به فرمایش امیر المؤمنین علیه السلام شبیه تاجران و بردگان خدا را عبادت نکنیم بلکه بخاطر تشکر از نعمت هایش و این که کمال مطلق است و لایق پرستش است او را عبادت کنیم.
بلا تشبیه، والدین به ما کمک مالی کنند یا نکنند؛ لایق احترامند. از احترام ما تشکر کنند یا نکنند؛ لایق احترام هستند. به ما محبت کنند یا نکنند، لایق احترامند. انسان به پدر احترام میگذارد به قصد رسیدن به ارث یا ترس از محروم شدن از ارث و یا، چون لایق احترام است. معلوم است که گزینه آخری کاملتر است. خداوندی که صاحب کون و مکان و رازق مادی و معنوی ماست، لیاقت پرستش ندارد؟
وقتی عبادت، واقعی شد یعنی خدا را بخاطر خدائیتش بپرستیم؛ میفهمیم که اگر خداوند به ما بهشت رضوان و دوری از جهنم را عطا میکند؛ این ریشه در فضل الاهی دارد. زیرا با عبادت و اعمال نیک (روزه و نماز و...) ما مستحق چیزی نمیشویم. از خدا طلبی نداریم. زیرا هر کار خیری که انجام داده ایم؛ با سرمایه خداست.
مثلا اگر انفاق کردیم؛ سرمایه اش، متعلق به خداست. وجودمان هم متعلق به خداست. عقل سالم و بدن سالم را خدا به ما داده است. پس با سرمایه خدا کار خیر انجام دادیم؛ چه توقعی داریم؟
اگر با وسیله نقلیه فردی، صاحب ماشین را جابجا کنید؛ نمیتوانید بابت حمل و نقل منت بگذارید. بابت وقتتان میتوانید منت بگذارید. یا فرزندی که با سرمایه پدر، سرمایه گزاری نماید؛ اگر پدر به ایشان چیزی داد، لطف کرده است. زیرا ایشان فقط میتواند مزد کارش را مطالبه کند؛ نه سرمایه را. گرچه پدر مالک صد درصد فرزند نیست. ولی خداوند مالک صد درصد بندگان و اموال در دستشان هست. وقتی عبادت به طمع چیزی نبود؛ دیگر عبادت و کارهای خیر خود را هیچ شمرده و همیشه در مقابل خداوند احساس شرمندگی میکنیم. دیگر نماز و روزه خود را به رخ خدا نمیکشیم. زیرا که عبادت یک وظیفه و تکلیف عقلی است. پدر و مادری که به فرزند خردسال خود کمک میکنند؛ تا سالم بماند و در برابر مرض، سرما و گرما از ایشان محافظت میکنند؛ آیا از فرزندشان انتظار چیزی را دارند؟ خیر. بلکه خود را در مقابل حفاظت از کودک، مسئول میدانند.
ما اگر خود را در برابر هستی دهنده، خالق و آفرینند و روزی دهنده، مسئول بدانیم؛ دیگر از عبادت خسته نمیشویم و عبادتمان را هم به رخ خداوند نمیکشیم. مثل مادری که شب تا صبح، کنار بستر کودک بیمار دو ساله اش مینشیند؛ بدون آن که خسته شود. این کار را به عنوان یک وظیفه مادری انجام میدهد. ما بندگان هم در مقابل خدا وظیفه پرستش و جلب رضایت او را داریم. وظیفه هر بندهای اطاعت از فرامین مولا و کسب رضایت اوست. این همان عبادت و پرستش است.
----------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------
جهت ارتباط
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
؛ زن به شوهری نیاز دارد که بتواند به او افتخار کند و باعث رشد اخلاقی، تربیتی و تحصیلی فرزندش شود؛ اگر شوهری بیتوجه باشد زن تلاش میکند با خرید کتابهای فرزندپروری یا مشاور او را در فرزندپروری همراه خود کند اما عموما شکست میخورند و از همسرشان ناامید میشوند پس برای جبران نیاز الگوی مردانه کنار فرزندان از پدر بزرگ، معلم یا مرد دیگری کمک میگیرند.
اگر تربیت را با خشم پیوند بزنید بعد احساس گناه، شما را وادار به دلجویی یا تغییر رفتار نسبت به فرزندتان میکند چراکه شما نتوانستید تربیت کننده خوبی باشید پس خشمتان را کنترل کنید.
شکوفه اویارحسینی مشاور خانواده اظهار کرد: اغلب پدران ثبات اخلاقی ندارند، اکثر پدرها برخی روزها شاد و آرام و برخی روزها عصبانی و پرخاشگرند و طولی نمیکشد که بچهها قوانین نانوشتهای در منزل را کشف میکنند، آنها میفهمند که وقتی پدر آرام یا خوشحال است میتوانند با پدر بازی کنند و تا حدی آزادند هرکاری انجام دهند.
این مشاور خانواده بیان کرد: وقتی پدر عصبانی به منزل میآید بچهها باید مراقب باشند زیرا هر نوع پاسخی با خشم پدر مواجه میشود مادران میتوانند نقش تسهیلگر داشته باشند، یعنی از نوع سلام کردن پدر تشخیص دهد حال پدر امروز چگونه است و اگر عصبانی یا خسته بود به بچهها کمک کند تا بازیهای فردی و آرام انجام دهند و فضای خانه را ثبات بیشتری دهند.
اویار حسینی ادامه داد: به جای اینکه از نوع تنبیه کردن همسرتان ایراد بگیرید، باید و نبایدهای صحیح تشویق و تنبیه را به او آموزش دهید، تنبیه به معنای لغتی آگاه کردن است، بچههایی که پدر و مادرشان هرگز آنها را تنبیه نمیکنند، اغلب خودسر و بیملاحظه میشوند، پس تنبیه صحیح همچون تشویق ابزار هدایتی فرزندان است.
وی افزود: در تنبیه کودک باید علت تنبیه شدن را به شکل عینی و رفتاری بداند و بتواند برای شما بگوید به خاطر کدام رفتار اشتباهش تنبیه شد، بسیاری از خانمها با دست خودشان رابطه پدر و فرزند را خراب میکنند، آنها مرتب از شیوه برخورد پدر با فرزند ایراد میگیرند؛ مدام میگویند اینطوری بغلش نکن، اینطوری باهاش بازی نکن، این چه مدل حرف زدن با بچه است؛ اکثر خانمها به غلط در تربیت فرزند اولشان، به طرفداری از فرزند با شوهرشان دعوا میکنند.
این مشاور خانواده تشریح کرد: وقتی تربیت فرزند برای پدران جوان با سرزنش، ایرادگیری و دعوا همراه باشد چطور انتظار دارید عاشق تربیت فرزند شود؟، مراقب باشید در تنبیه به نیازهای اصلی کودک مثل دوست داشته شدن، امنیت روانی، آرامش، نیاز به بازی و نیاز به توانمندی او آسیب نزنید، به خصوص اگر میخواهید به عنوان ابزار تنبیهی کودک را از امتیازی محروم کنید.
اویار حسینی افزود: دقت کنید که گاهی والدین به جای تشویق به کودک رشوه میدهند، در واقع والدین با دست خودشان آنها را برای انجام کار خوب متوقع میکنند، اگر همسرتان علاقهای به آموزش دیدن زیر نظر شما نداشت صبور باشید هر زمان که تنبیه یا تشویق اشتباهی صورت گرفت در آن لحظه سکوت کنید و در فرصتی مناسب راه صحیح تشویق یا تنبیه را در چند جمله کوتاه بیان کنید.
وی گفت: در طول زمان متوجه تغییر رفتار شوهرتان خواهید شد، مردها گاهی وسوسه میشوند از خشمشان برای کنترل فرزند استفاده کنند، به یاد داشته باشید اگر تربیت را با خشم پیوند بزنید بعد احساس گناه شما را وادار به دلجویی یا تغییر رفتار نسبت به فرزندتان میکند و نتوانستید تربیت کننده خوبی باشید پس خشمتان را کنترل کنید.
این مشاور خانواده ادامه داد: برخی مردان از ترس اینکه نتوانند تربیت
کننده خوبی باشند مسئولیت تربیت را کامل به عهده همسرشان میگذارند، در
صورتی که اگر تلاش کنند صبوری را بیاموزند و در تربیت با همسرشان یک تیم
باشند توانستهاند همسرشان را عاشق خود کنند، به جای دستور دادن دلایل
درخواستتان را برای فرزند توضیح دهند و صبوری را بیاموزید، به مثال زیر
توجه کنید:
پدر:علی برو تخت رو جمع کن
علی :چرا؟
پدر:چون من میگم (احساس علی ،تمایل به لجبازی)،
پدر:علی برو تخت رو جمع کن
علی:چرا؟
پدر:چون
اتاقت مرتب میمونه و هر کسی که اتاقت رو نگاه کنه از زندگی کردن با تو به
عنوان یک فرد مرتب خوشحال میشه (احساس علی تمایل به پذیرش)
اویار حسینی افزود: اگر آینده فرزندتان مهم است، با همسرتان هماهنگ عمل کنید و یک تیم باشید؛ مراجعی داشتم که میگفت با اینکه متاهل هستم و پدر ثروتمند و سرشناسی دارم به خودم میگویم ای کاش هیچ وقت ازدواج نکرده بودم و جوانی میکردم، او گذشتهاش را اینگونه تعریف کرد.
تک پسر خانواده بودم و مادرم بسیار به من علاقه داشت، هر زمان که پدرم برای تنبیه پول تو جیبی من را قطع میکرد، مادرم به من پول میداد، غیر ممکن بود چیزی را بخواهم و علی رغم مخالفتهای پدرم به آن نرسم، از بس مادرم با پدرم دعوا کرده بود من آموختم چگونه خودم را برای پدرم لوس کنم تا امتیاز بگیرم و چگونه بین آنها دعوا ایجاد کنم تا از طرفداری مادرم به نفع خودم استفاده کنم.
با اینکه همسرم را خودم انتخاب کردم و پدرم مخالف این ازدواج بود اما به او رسیدم، اتفاق بدی که برای من افتاد این بود که بدون محدودیت به هرچه میخواستم میرسیدم و این ماجرا مرا دچار اعتیادی در شیطنتهای جوانی کرد، بارها همسرم کارهای من را فهمید اما او فقط پول من را میخواهد برای همین هیچ عکس العملی نشان نمیدهد.
در دفتر خاطرات یک دختر جوان نوشته شده بود:به جهنم که دنیا قشنگ نیست اما من تا آخرش هستم.
این مشاور خانواده اظهار کرد: متأسفانه در بسیاری از خانوادهها بچه عامل اختلاف بیشتر زن و شوهر است و در منزلشان نوعی یارکشی وجود دارد مثلا پدر طرفدار دختر کوچک خانه و مادر طرفدار پسر بزرگ خانه است و هر دعوا و تنشی بین فرزندان یا بین یک فرزند و یک والد تبدیل به جنگی میان زن و شوهر میشود.
اویار حسینی در پایان یادآوری کرد: غافل از اینکه بازنده واقعی این میدان والدین هستند، چون بچهها میآموزند چگونه از هر دو آنها و شکاف بینشان به نفع خودشان استفاده کنند، بسیاری از زوجهای جوان که هنوز بچه ندارند، فکر میکنند بچه عامل گرمی زندگی است این فکر به شرطی درست است که زن و شوهر از بلوغ روحی برخوردار باشند.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------
جهت ارتباط
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
طنز
از یه دختر بچه بد جوری کتک خوردم
:rose:پشت
چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه
میکشیدم که نابودت میکنم ! به زمینو زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در
افتادی! زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و... خلاصه فریاد
میزدم که دیدم یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین
نمی رسید هی می پرید بالا و میگفت آقا گل ! آقا این گل رو بگیرید...
:rose:منم
در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد میزدم و هی هیچی
نمیگفتم به این بچه ی مزاحم! اما دخترک سمج اینقد بالا پایین پرید که دیگه
کاسه ی صبرم لبریز شد و سرمو آوردم از پنجره بیرون و با فریاد گفتم: بچه
برو پی کارت ! من گل نمیخرم ! چرا اینقد پر رویی! شماها کی میخواین یاد
بگیرین مزاحم دیگران نشین و ... دخترک ترسید و کمی عقب رفت! رنگش پریده بود
! وقتی چشماشو دیدم ناخودآگاه ساکت شدم! نفهمیدم چرا یک دفعه زبونم بند
اومد! البته جواب این سوالو چند ثانیه بعد فهمیدم!
:rose:ساکت
که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم، اومد جلو و با ترس گفت: آقا! من
گل نمیفروشم! آدامس میفروشم! دوستم که اونورخیابونه گل میفروشه! این گل رو
برای شما ازش گرفتم که اینقد ناراحت نباشین! اگه عصبانی بشین قلبتون درد
میگیره و مثل بابای من میبرنتون بیمارستان، دخترتون گناه داره ...
:rose:دیگه نمیشنیدم! خدایا! چه کردی با من! این فرشته ی کوچولو چی میگه؟!
--------------------------------------------------------------
جهت ارتباط
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
، ولخرج بودن یکی از مشکلات اصلی است که نمی گذارد در این روزهای پرخرج پس انداز داشته باشید. در ادامه به شما روشهایی برای پس انداز کردن پیشنهاد می دهیم
بهترین روش های پس انداز کردن حتی برای ولخرج ها
پول پس انداز کردن کار چندان آسانی نیست اما با تلاش و استفاده از روش هایی که در این مطلب آمده است مطمئن باشید می توانید این کار را با موفقیت انجام دهید حتی اگر یک ولخرج واقعی باشید.
چرا گذشته شما مانع از پس انداز کردن می شود؟
آیا دائم به اشتباهات مالی تان فکر می کنید؟ اگر پاسخ تان مثبت است پس بدانید که این افکار مانع از پس انداز کردن شما می شود. دائم آرزو می کنید که به گذشته برگردید و آن اشتباهات را تکرار نکنید اما فکر کردن به گذشته هیچ فایده ای ندارد فقط باعث می شود آینده را نادیده بگیرید به جای این کار اشتباهات تان را بپذیرید و از آن ها درس بگیرید.
چگونه مراقب هزینه ها باشیم؟
به جای مدیریت دستی از اپلیکیشن های مدیریت مالی مثل BillGuard، Dollarbird،Fudget و بسیاری برنامه های دیگر استفاده کنید. با این ابزارها بیشتر مراقب دخل و خرج و پس اندازهای خود خواهید بود.
چرا در پس انداز کردن شکست می خوریم؟
بعضی ها ذاتا پول جمع کن هستند اما بیشتر مردم ولخرج هستند به جای این که ولخرج بودن تان را انکار کنید آن را بپذیرید.
۶۰ الی ۷۰ درصد درآمدتان را پس انداز نکنید. پس انداز کردن یک مسابقه نیست بلکه باید برای روزهای بازنشستگی و یا برای یک خرید بزرگ پس انداز کنید.
اگر نمی توانید پس انداز کنید پول تان را خرج چیزهای خوب و مفید کنید. این روش به درد کسانی که صرفه جو هستند نمی خورد بلکه برای کسانی است که نمی توانند پول پس انداز کنند.
چگونه بدهکار نشویم؟
دارایی شخصی یک بازی است. از یک طرف پول در می آورید و از طرف دیگر آن را پس انداز می کنید. اما در آخر پولی که پس انداز کرده ایم با پولی که درآورده ایم برابر نیست. تحقیقات نشان داده است ۶۰ درصد مردم آمریکا خرجشان بیشتر از دخلشان است. پس چگونه می توان جدای این ۶۰ درصد بود؟
هر چه کمتر بدهکار باشید بیشتر می توانید پول پس انداز کنید و بهترین راه برای بدهکار نشدن این است که برای معاملات خود پول نقد پرداخت کنید. اگر برای خریدهای خود پول نقد پرداخت کنید کمتر هزینه می کنید و بیشتر پس انداز می کنید.
فرمول ثابت شده برای بالا بردن پس اندازها
به جای این که تمام تمرکزتان را روی پس انداز کردن پول قرار دهید به فکر بالا بردن درآمدتان باشید. به عنوان مثال می توانید ساعات بیشتری کار کنید یا بهتر کار کنید تا ترفیع بگیرید. اما مشکل اینجاست که برای ترفیع گرفتن به یک شخص دیگر وابسته هستید. بنابراین بهترین کار این است که یک شغل دوم در کنار شغل اول تان داشته باشید. شاید اوایل کار درآمد چندانی نداشته باشید اما جای نگرانی نیست چون شما هم اکنون منبع درآمدتان را دارید. در هر مسیری که قدم گذاشته اید بیشتر روی درآمدزایی و پس انداز تمرکز کنید خودتان را به یک ماشین پس انداز تبدیل کنیدپس انداز کردن کار چندان پیچیده ای نیست اما تا حدودی سخت است.
با درس گرفتن از اشتباهات و پاداش دادن به خود بعد از هر پس انداز پول بیشتری پس انداز خواهید کرد.
پس انداز کردن یک هنر است. هر چه بیشتر پس انداز کنید آزادتر خواهید بود و هر چه کمتر پس انداز کنید در آینده با عواقب آن مواجه خواهید شد. پس انداز کردن نیاز به تلاش و پشتکار دارد.
تصور کنید اگر پول زیادی داشتید به کدام یک از اهداف تان می رسیدید. از این اهداف به عنوان انگیزه برای پس انداز کردن استفاده کنید.
منتظر چه هستید؟ همین حالا شروع کنید هیچ محدودیتی برای این کار وجود ندارد.
، مدیریت کردن هزینهها شاید در ظاهر بسیار آسان به نظر برسد، اما هنگام اجرائی نمودن برنامهها، نمیتوان به آنها وفادار بوده و هر آنچه روی کاغذ نوشتهشده را در زندگی واقعی نیز پیادهسازی نمود. اما این امر را میتوان به دوچرخهسواری تشبیه کرد؛ در ابتدا تا توان راندن این وسیله نقلیه را پیدا کنید بارها و بارها زمین خواهید خورد. اما با تمرین و ممارست میتوان به هدف نهائی دست پیدا نمود.
مدیریت کردن هزینهها
تنها فردی که نگران پولهای شماست، خودتان هستید. بنابراین، در این رابطه خودتان باید ببینید که چه میخواهید و چه مسائلی میتواند شما را خوشحال نماید. با برنامهریزی و یادداشت نمودن نیازمندیها، علاقهها و مواردی که موجب خوشحالیتان میشوند و درعینحال هزینه هم دارند، قادر خواهید بود تا حدی روی مخارجتان مدیریت داشته باشید.
برای خودتان یک هدف مالی هیجانانگیز تعریف نمایید. فرقی نمیکند که
گرفتن وام باشد یا پسانداز پول برای خرید خانه یا دوران بازنشستگی، فقط
هدفی را دنبال کنید و تا تحقق آن نیز از تلاش خود دست برندارید. پس از تحقق
یکی از خواستهها، این روند را ادامه داده و هدفی دیگر برای خود تعریف
نموده و برای به دست آوردنش تلاش کنید. (اگر زمانی هم از تصمیمات خود
پشیمان شدید، هیچ اشکالی ندارد، زیرا هیچکسی شما را تحت نظر ندارد و از
قوانینی که برای خود تعریف نمودهاند نیز آگاهی نخواهد داشت که اجرا کردن
یا نکردن آن برایش اهمیتی داشته باشد.)
اگر قرار است برای یک خرید بزرگ
پول پسانداز نمایید، بهتر است یک حساب بانکی جداگانه برای این امر افتتاح
کنید و بهطورکلی آن را نادیده بگیرید. هیچ لذتی بالاتر از بالا رفتن رقم
حساب پسانداز نیست، مخصوصا اگر برای یک هدف مشخص جمعآوری گردد.
از
زمان به نفع خود استفاده نمایید. مهم نیست که چقدر سخت کار میکنید، فقط
این را همیشه به خاطر داشته باشید که بههیچعنوان نمیتوان زمان را متوقف
کرد. بنابراین، به هر میزان که میتوانید بخشی از درآمد را کنار گذاشته و
آن را نادیده بگیرید تا همین پساندازهای کوچک به مبلغی قابلتوجه تبدیل
گردند.
همیشه این را به خاطر داشته باشید که هدف نهائی آرامش و رهایی
است نه پول. در بیشتر مواقع انسان برای داشتن زندگی راحت به پول نیاز دارد.
اما برای این امر قرار نیست بقیه بخشهای زندگی خود را فراموش کرده و به
دنبال جمعآوری پول باشید، بلکه بیشتر در پی خرید زمان باشید تا بتوانید از
زمان حال خود در کنار خانواده بهره بگیرید.
، شاید برای شما هم پیش آمده که به قصد خرید آب معدنی داخل مغازهای رفتید، اما دست آخر با یک کیسه پر از خوراکیهای مختلف از مغازه بیرون آمدید و شاید حتی آب معدنی را از قلم انداختید، بنابراین دوباره به فروشگاه برگشتید و بالاخره آب معدنیای که میخواستید را خریدید. اما چرا این اتفاق میافتد؟ این مسأله علتی روانشناختی دارد و تنها یک نمونه از مواقعی است که دست به خریدهای فکر نشدهای میزنیم که واقعا به آنها احتیاج نداریم. در ادامه میخواهیم بببنیم چه میشود که گاهی خریدهای بی موردی میکنیم و چطور میتوانیم جلوی این مسأله را بگیریم و حساب شده و درست خرید کنیم.
۱- اثر دایدروت
اثر دایدروت (Diderot Effect) به موقعیتی اطلاق میشود که بعد از خریدن یک چیز جدید، بقیهی دارایی هایتان در مقایسه با این خرید جدید برایتان بی ارزش به نظر میرسند، در نتیجه تصمیم میگیرید داراییهای قبلی تان را هم با وسایل جدید جایگزین کنید. این یک پروسهی پایان ناپذیر است، چون هر چیز جدیدی که بخرید خیلی زود قدیمی خواهد شد و دوباره باید آن را با یک وسیلهی جدید جایگزین کنید.
راه مقابله: قبل از اینکه چیزی بخرید، سعی کنید متوجه شوید که چه هدف یا آرزو و انتظاری پشت خریدتان وجود دارد. برای مثال، میخواهید یک گوشی هوشمند بخرید که با آن با دیگران در ارتباط باشید و در کارهایتان کمک دست شما باشد یا به خاطر آنکه آرزوی ترفیع شغلی و درآمد بیشتر دارید؟ فکر نمیکنید خرید این گوشی جدید بیشتر در تغییر دیدتان نسبت به شغل تان تأثیر دارد؟
۲- اثر اسنوب
وقتی چیزی میخرید که انتخاب هر کسی نیست تا با بقیه متفاوت به نظر برسید و توجه دیگران را به خود جلب کنید، به این حالت اثر اسنوب (The snob Effect) گفته میشود. افرادی زیادی هستند که دوست دارند در مرکز توجه باشند و مثلاً خریدن یک لباس جدید، یکی از بهترین راهها برای جلب توجه دیگران است.
راه مقابله: از کارهایی که در آنها مهارت دارید و چیزهایی که باعث افتخارتان هستند یک فهرست تهیه کنید. نگران نباشید، به طور قطع این فهرست کوتاه نخواهد بود. پوشیدن لباسهای خاص تنها راه جلب توجه دیگران نیست. شما با یک مکالمهی جالب یا نشان دادن ویژگیهای مثبت و خوشایند شخصیتی تان هم توجه دیگران را به خود جلب میکنید.
۳- اثر بندواگن
اثر بندواگن (Bandwagon Effect) دقیقا برعکس مورد قبلی است و زمانی رخ میدهد که چیزی را فقط به این دلیل میخرید که مد شده است و همه آن را دارند. ممکن است این وسیله اصلا مناسب شما یا سبک زندگی تان نباشد، با این حال شما آن را میخرید تا به روز باشید.
راه مقابله: قبل از اینکه چیزی را بخرید، از خودتان بپرسید چرا این وسیله را میخرید. شاید واقعا آن وسیله را دوست دارید و لازمش دارید، اما شاید هم فقط تحت تأثیر بقیهی مردم قرار گرفته اید.
۴- خریدهایی برای آینده
همهی مردم دوست دارند نسبت به آینده خوشبین باشند. به همین خاطر است که گاهی چیزهایی را برای آینده میخریم، مثل لباسی که دو سایز کوچکتر از سایز فعلی ما است تا به ما انگیزه دهد که وزن کم کنیم یا یک جفت کفش برای قرار عاشقانهی رویایی مان در حالی که هیچ کسی در زندگی مان نیست.
راه مقابله: به خاطر داشته باشید که خریدن یک لباس جدید شما را لاغرتر، باهوشتر یا جذابتر نمیکند. شما برای به دست آوردن این ویژگیها باید روی خودتان کار کنید. هیچ وسیلهی گران قیمت یا شیکی شما را به آیندهی زیبایی که منتظرش هستید نزدیکتر نمیکند.
۵- خریدهای بدون برنامه ریزی
این حالت زمانی رخ میدهد که روز بدی داشته اید و تصمیم میگیرید چرخی در فروشگاه مورد علاقه تان بزنید یا به خاطر آنکه پاداش کاری مختصری گرفته اید با آن کمی خرید کنید. اما شادی ناشی از چنین خریدهایی خیلی زود از بین میرود، چون چیزی که خریدید بعدها فراموش یا حتی باعث ناراحتی شما میشود، چون پول زیادی خرج آن کردید.
راه مقابله: خریدهای بی مقدمه در نتیجهی فقدان احساسات مثبت رخ میدهند. سعی کنید فعالیتی پیدا کنید که اوقاتی که حال روحی خوبی ندارید، خسته هستید و اضطراب دارید با احساسات منفی تان مقابله کند.
۶- ترفندهای بازاریابیای که ناخودآگاه شما را هدف میگیرند
موسیقی گوشنواز، رنگهای گرم و رایحههای آشنا، همگی هنگام ورود به فروشگاهها روی ما تأثیر میگذارند، حتی اگر متوجه آنها نشویم. فضای داخل فروشگاهها گرم و راحت است و معمولا بیرون فروشگاه از ویترینها دیده نمیشود. در چنین فضایی احساس آرامش میکنیم، زمان را از یاد میبریم و شروع به خرید کردن میکنیم.
راه مقابله: وقتی به خرید بروید که گرسنه نباشید. در گوش تان هم هدفون بگذارید و آهنگ گوش دهید. این بهترین راه برای این است که گرفتار ترفندهای بازاریابی نشوید.
۷- حراجها و تبلیغات
این رایجترین دلیلی است که باعث میشود چیزهایی بخریم که به آنها نیاز نداریم. مثلا فروشگاهها سه جنس را به قیمت دو جنس میدهند یا مدتی محدود روی جنس هایشان تخفیف ۵۰ درصد میگذارند و از آنجایی که به نظر پیشنهاد خوبی میرسند چیزهایی میخریم که واقعا به آنها احتیاج نداریم.
راه مقابله: جای نگهداری از وسایل تان را محدود کنید، مثلا یک کمد را به وسایل تان اختصاص دهید و مطمئن شوید که همهی آنها به اندازهی کافی جا دارند و برای اینکه چیزهای بیشتری در کمد بگذارید وسایل تان را به هم فشرده نکرده اید.
۸- اجناس ارزان قیمت
ممکن است برای اینکه بتوانیم پول هایمان را پس انداز کنیم هنگام خرید وسایل مورد نیازمان انتخابهای ارزان تری داشته باشیم. وسایل با کیفیت گرچه قیمت بیشتری دارند، اما سالها قابل استفاده هستند، اما اجناس ارزان قیمت خیلی زود خراب میشوند و از بین میروند و مجبور میشویم دوباره جنس جدیدی بخریم.
راه مقابله: شاید حالا بتوانید کمی از پول تان را پس انداز کنید، اما احتمالا در آینده مجبور میشوید پول بیشتری خرج تعمیر وسیلهی ارزان قیمت تان یا خرید یک وسیلهی جدید کنید. وقتی چیزی میخرید، به جای قیمت، به کیفیت آن دقت کنید.
۹- تکنیکهای فروشندهها برای مجاب کردن مشتری
بسیاری از فروشندهها میدانند که چطور اعتماد شما را به خود جلب کنند. آنها به شما میگویند که کدام جنس فروشگاه شان خیلی خوب نیست و کدام کیفیت بهتری دارد. آنها ادعا میکنند که کیفیت همهی جنس هایشان را میدانند و حتما جنسی دارند که به دردتان میخورد و همان چیزی است که آرزویش را دارید. وقتی گرفتار این ترفندها شوید در نهایت میبینید که مثلا به جای یک دست لباسی که قصد خریدش را داشتید، ده دست لباس خریده اید.
راه مقابله: همیشه به خاطر داشته باشید که قصد خریدن چه چیزی را دارید. قبل از خرید، در مورد آن تحقیق کنید تا از فروشندهها کمتر سؤال کنید. در اغلب موارد، مشتریانی گرفتار ترفندهای فروشندهها میشوند که نمیتوانند تصمیم بگیرند کدام جنس را بخرند. مجاب کردن چنین افرادی برای خرید کردن کار ساده تری است. یک راه دیگر این است که به همراه دوستان تان به خرید بروید، چون تحت تأثیر قرار دادن همهی شما کار سخت تری است.
۱۰- ترسهای ما
خیلی اوقات ممکن است با دلیل یا بی دلیل احساس نگرانی کنیم و البته این طبیعت ذهن ما است و مسألهی عجیبی نیست. وقتی هنگام خرید با جنسی مواجه میشوید که قصد خریدش را نداشتید، ممکن است با خودتان فکر کنید که شاید دفعهی دیگر پول کافی برای خرید این وسیله نداشته باشید، در نتیجه تصمیم میگیرید که آن را بخرید. یک دلیل دیگر این مسأله میتواند این باشد که در دوران کودکی پدر و مادرتان دائما به شما نه میگفتند.
راه مقابله: اگر قرار باشد به کشور دیگری مهاجرت کنید، چه چیزهایی با خودتان میبرید؟ طبیعتا چیزهایی که میبرید خیلی زیاد نیستند و فقط وسایلی هستند که واقعا به آنها احتیاج دارید، بنابراین وسایلی که باقی میمانند ضروری نیستند. بهتر است پول تان را خرج سفر یا کارهای جالبی کنید که حسهای مثبتتر و ماندگارتری به شما میدهند.
--------------------------------------------------------------
جهت ارتباط
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
کسانی که آرام غذا می خورند
کسانی که عجله ای برای تمام کردن غذا ندارند در واقع می خواهند با عجله نکردن از تمام لحظات زندگی خود لذت ببرند. آن ها این الگو را در محل کار و زندگی شخصی شان به کار می برند و به همین دلیل ممکن است وقت شان را از دست بدهند.این رفتار آن ها برای همکارانشان که زمانی زیادی برای تمام شدن وظایف شان انتظار می کشند آزار دهنده است.
کسانی تند غذا می خورند
کسانی که غذایشان را در ۵ دقیقه تمام می کنند در انجام دادن چند کار با هم مهارت دارند. آن ها ضرب الاجل ها را از دست نمی دهند و تا قبل از زمان مقرر آن را انجام می دهند. آن ها روحیه رقابتی دارند و همیشه عجول هستند به همین دلیل برخی از لحظات را در زندگی از دست می دهند. آن ها به قدری خود را درگیر وظایف می کنند که مراقبت از خودشان را فراموش می کنند.
کسانی که غذاها را در جدا میگذارند
این افراد دوست ندارند غذاها در یک بشقاب با هم مخلوط شوند. آن ها منظم و سازمان یافته هستند و روی تمام کارهای خود کنترل کامل دارند. آن ها از شلختگی متنفر هستند و با بی نظمی عصبی می شوند. این افراد خانه های تمیز و منظمی دارند.
کسانی که تمام غذاها را در یک بشقاب مخلوط میکنند
کسانی که تمام غذا را در یک بشقاب مخلوط می کنند برونگرا و دوستانه هستند و در محل کار مسئولیت چند کار را به عهده میگیرند. آن ها عاشق شغلشان هستند اما می دانند که چگونه برای کسانی که دوست دارند وقت بگذارند و معمولا روابط سالمی دارند.
کسانی که دوست دارند غذاهای عجیب بخورند
این افراد همیشه در رستوران ها به دنبال عجیب ترین و متفاوت ترین غذا هستند. آن ها ریسک کردن را دوست دارند و از شکست نمی ترسند. حتی به مسخره ترین ایده ها پاسخ مثبت می دهند دوست دارند از محدوده امن خود بیرون بیایند و چیزهای جدید را تجربه کنند. آن ها هرگز کسل کننده نیستند و بخاطر شجاعت و ریسک پذیر بودنشان تحسین می شوند.
کسانی که در وعده یک نوع غذا میخورند
این گونه افراد که یک نوع غذا را تمام می کنند و دوباره سراغ نوع دیگر می روند بسیار جزئی نگر هستند و به هر چیزی با دقت فکر می کنند. به همین دلیل در کارهایی که انجام می دهند بسیار موفق هستند. آن ها جزئیاتی که دیگران دقت نمی کنند را می بینند و باید با کسانی که استراتژی مشابهشان را پیروی نمی کنند صبور باشند.
کسانی که با صدای بلند میجوند
این افراد بسیار برون گرا و دوستانه هستند و مهم نیست دیگران چه فکری درباره آن ها می کنند. برای آن ها هیچ چیزی مهم نیست و در مقابل مشکلات با آرامش رفتار می کنند.
کسانی که با دقت غذا درست میکنند
این افراد دوست دارند غذا را در لقمه های کوچک اندازه دهان درست کنند زیرا افرادی سازمان یافته هستند. آن ها رویا پردازان خوبی هستند و در کارشان اشتیاق زیادی دارند. آن ها دوست دارند از قبل کارها را برنامه ریزی کنند. تنها چیزی که باید این گونه افراد مراقب باشند این است که بخاطر آینده زمان حال را از دست ندهند.
کسانی که همیشه از بشقاب دیگران غذا میخورند
به اشتراک نگذاشتن غذا یک رفتار خودخواهانه است اما این که همیشه یک نفر بخواهد از سیب زمینی سرخ کرده های شما بخورد هم آزار دهنده است. این افراد روحیه مالکیت دارند و هر وقت چیزی را بخواهند به زبان می آورند. آن ها رفتار بچگانهای دارند چون معمولا “نه” نشنیده اند.